برندسازی شخصی آن گونه که در ذهن ما صورت گرفته به روال معکوس فکر میکند. به این معنا که شغل و فعالیت من و موقعیت اجتماعی ام نسبت به بقیه برتری ندارند و احساس میکنم که با استفاده از برندسازی شخصی میتوانم در این جار و جنجال شلوغ جامعه، قدی بلندتر از اطرافیانم داشته باشم.
تفاوت شهرت با برندسازی شخصی چیزی شبیه تفاوت یک دختر قد بلند با دختری کوتاه قد می باشد که کفشی با پاشنهای به ارتفاع خود، به پا میکند.
شهرت مبحثی جدا از برند سازی می باشد. تنها ریشهها و دلیل های کسب محبوبیت و مطلوبیت تغییر کرده است. در زمان های قدیم خطیبان و سیاستمداران، در یونان باستان معروف بودند.
با اطمینان و قطعیت بسیاری میتوانم بگویم که با ظاهر شدن شبکه های اجتماعی در جهان و رواج و گسترش آن در ایران، یکی از ریشه های جدی شدن برندسازی شخصی بوده است.
با وجود این که شبکه های اجتماعی رسانه هایی ارزان قیمت یا رایگان به نظر میرسند و هر کسی فکر میکند حالا که رسانه ای در اختیار دارد، میتواند به برندسازی شخصی فکر کند.
تعداد بسیار بالایی از اعداد و ارقامی که با حضور در این رسانه ها، به سمت ما هجوم میآورند، اندیشیدن به برند شخصی را جدیتر کرده است.
خلاصه این که ظهور شبکه های اجتماعی، ارزان شدن رسانه، عددی بودن و امکان مقایسه کمی موقعیت خود با دیگران در شبکه های اجتماعی، مواردی هستند که شور و هیجان برندسازی شخصی را جدیتر از گذشته می کنند.
جهت انتخاب نام برند می توانید به مقاله آن مراجعه نمایید و نکات تعیین نام را مطالعه نمایید .
برند سازی شخصی خود به صورت تنهایی، یک محصول و پیشرفت نمی باشد. بلکه لباسی است که به تن محصول و پیشرفت های قبلی ما پوشانده میشود.
شاید فردی که یک کسب و کار موفق دارد، بخواهد به برند شخصی خود فکر کند. شاید یک بازیگر یا کارگردان معروف سینما، در این تفکر باشد که مردم او را چگونه میبینند یا او دوست دارد مردم او را چگونه ببینند.
شاید یک فوتبالیست به برند شخصی فکر کند و به عنوان مثال این سوال برایش مطرح باشد که داشتن یک فروشگاه پوشاک ورزشی، به تقویت برند و شنیده شدن نامش بیشتر کمک میکند یا صرفاً کسب درآمد از یک برند شخصی می باشد که قبلاً ساخته شده است.
به صورت اساسی هرکسی که به شکل دائمی روبروی مردم قرار میگیرد یا مورد توجه رسانه ها می باشد، طبیعی است به این فکر کند که چه تصویری از او در ذهن مردم صورت میگیرد یا دوست دارد صورت بگیرد.
اگر من تا به امروز هیچ نوع سابقهی کار و فعالیت جدی نداشته ام، نمیتوانم با حاضر شدن در اینستاگرام و فیس بوک و شبکه های اجتماعی و پرداخت پول و خریدن صفحه در نشریات مکتوب، برندسازی کنم.
مردم، به سخنی که خود ما در مورد خودمان میزنیم، توجه چندانی نمیکنند. بلکه منتظر این میمانند تا ببینند دیگران در رابطه با ما چه میگویند.
میتوانم بگویم موفقترین و کارآمدترین مشاور مدیریت هستم اما تا شما نام من را از زبان چند مدیر موفق نشنوید، توجهی به ادعای من نمیکنید.
خلاصه ماجرا اینکه برندسازی شخصی یا همان پرسونال برندینگ ، در انتها به وسیله ی دیگران انجام میشود نه به وسیله خود ما.
آن چه که فرد میتواند در این میان انجام دهد، شکل دادن به یک جامعهی کوچک مرجع می باشد. به معنای این که اگر من بازیگر خوبی هستم، تعدادی کارگردان وجود داشته باشند که کار من را بشناسند و قسمتی از جامعه هم در مورد کارهای من صحبت کنند. اگر پزشک یا روانشناس خوبی هستم، گروهی از مراجعه کنندگانم من را تبلیغ کنند.
مخاطب خود را تعریف کنید
تمرکز وبلاگ شما و کلیه ی مضمون آن باید بر خوانندگان شما باشد. نیازهای آن ها چه مواردی هستند؟ مشکلات آن ها شامل چه مواردی می باشد؟ شما باید بتوانید حدس بزنید، اما با حدس خطر اشتباه کردن را هم در پی خواهید داشت. بهترین روش برای حذف حدس زدن بررسی و مطالعه می باشد. در این بررسی، شما می توانید به صورت خلاصه جمعیت مخاطب خود را شرح دهید و با هدف تهیه و گسترش محتوایی با تمرکز بیشتر تلاش کنید.
ارزش پیشنهادی مشخصی را ایجاد کنید
ما چه چیزی را می توانیم به مخاطب خودمون عرضه کنیم؟ آیا شما منابعی را پیشنهاد می دهید که به دیگران کمک کند تا هوشمندانه تر کار کنند؟ آیا تفکرات رهبری را عرضه می کنید؟ این ها تنها چند نمونه ای کوچک از این دسته هستند. برای این سوال پاسخی کوتاه و ساده ارائه دهید و آن پاسخ ارزش ارائه شده شما می باشد.
این امکان وجود دارد که شما نیاز داشته باشید تا این ارزش پیشنهاد شده خود را تحقیق و بررسی و تجربه نمایید و در دوره های مختلف آن را تغییر دهید. داشتن یک ارزش پیشنهادی مشخص می تواند به عنوان یک چهارچوب روشن به منظور تلاش های شما مورد استفاده قرار بگیرد.
No related posts.